وقتی در جستجوی خودت باشی ، خداوند را در کنارت احساس می کنی |
- نویسنده:ziba
- تاریخ:برچسب:سلول بنیادی سرطان,سلول بنیادی ,تومور,سرطان,سلول های بنیادی سرطانی,تومورزا,مقاله ای کامل در مورد سلول های بنیادی سرطان,درمان سرطان,
- عنوان موضوع: <-CategoryName->
سلول بنیادی سرطان سلول های سرطانی هستند که در تومورها و یا سرطان های خون یافت می شوند که ویژگی های مربوط به سلول های بنیادی عادی را دارند، به ویژه توانایی تبدیل شدن به همه ی انواع سلولی که در اندام میزبان یافت می شود.
سلول های بنیادی سرطانی، تومورزا ( تومورژنیک) هستند. ممکن است سلول های بنیادی سرطان از طریق فرایند خود تجدید پذیری و تمایز به چندین نوع سلول، تولید تومور کنند. چنین سلول هایی در تومور به صورت جمعیتی مجزا باقی می مانند و سبب عود کردن و متاستاز و ایجاد تومور جدید می شوند. بنابراین پیشرفت درمان های ویژه ای که سلول ها بنیادی سرطانی را هدف قرار دهد امید بهبود بیماران مبتلا به سرطان و کیفیت زندگی آنها به ویژه برای کسانی که با متاستاز سرطان روبه رو هستند را بیشتر می کند.
درمان های موجود برای سرطان که موثر به نظر می رسند و قادر اند کوچک شدن تومور را تسریع کنند اکثراً بر اساس مدل های حیوانی گسترش یافته است. اما مدل های حیوانی نمی توانند یک مدل کامل از بیمار های انسانی ایجاد کنند. به خصوص در موش که طول زندگی آن از دو سال تجاوز نمی کند و بنابراین مطالعه ی متاستاز و عود کردن تومور را دشوار می سازد.
کارامدی و موفقیت درمان سرطان در مرحله ی اول با میزان بریدن توده تومور سنجیده می شود. اما سلول های بنیادی سرطان می توانند بخش خیلی کوچکی از بقایای تومور را تشکیل دهند و با فعالیت خود تومور جدیدی بسازند. روش های متداول شیمی درمانی سلول ها تمایز یافته یا درحال تمایز را که قسمت عمده ی توده تومور را شکل می دهند هدف قرار می دهند اما باید توجه داشت که این سلول ها تنها حجم تومور را می ساند و قادر به تولید سلول های جدید نیستند و در پیشرفت بیماری و رشد تومور نقشی ندارند در حالیکه جمعیت بن یاخته های سرطانی که سرطان و رشد تومور را سبب می شوند، دست نخورده و دور از چشم باقی مانده و باعث عود کردن بیماری می شوند.
وجود بن یاخته های سرطانی موضوع بحث برانگیزی در تحقیقات بالینی است چراکه مطالعات موفق نشده اند شباهت ها و تفاوت های بین بافت سلول های بنیادی معمولی و سلول های بنیادی سرطانی را پیدا کنند. برای باقی ماندن جهش های زیادی که لازمه ی سرطان زایی است سلول های سرطان باید قادر به ادامه ی تکثیر و ایجاد سلول های بنیادی جدید باشند چراکه سلول های تمایز یافته نمی توانند به طور نامحدود تقسیم شوند.
به علاوه منشاء سلول های بنیادی سرطانی هنوز مورد سوال است، آیا آنها از سلول های بنیادی منشاء می گیرند که توانای تنظیم تکثیر خود را از دست داده اند، یا از جمعیت های تمایز یافته ای از سلول های مولد که توانایی اکتسابی خود تجدید پذیری، که مربوط به شکل گیری سلول های بنیادی است، دارند؟
اولین شواهد برای سلول های بنیادی سرطانی در سال ۱۹۹۷ در مجله ی نیچر پزشکی چاپ شد. بونت و دیک یک زیر جمعیت از سلول های لوسمیا را جداسازی کردند که نشانگر سطحی CD34 را بیان می کند اما فاقد نشانگر CD38 است. آنها ثابت کردند که این سلول ها قادر به ساختن تومور در موش های با نقص ایمنی شدید که از لحاظ بافت شناسی مشابه دهنده است می باشند.
در تحقیقات بر روی سرطان، گاهی اوقات برای ایجاد یک تومور سلول های تومور به حیوان آزمایشی تزریق می شود. پیشرفت بیماری در طول زمان دنبال می شود و می توان توانایی داروهای جدید در مهار آن تومور را آزمایش کرد. اگرچه برای شکل گیری تومور لازم است هزاران یا ده ها هزار سلول تزریق شود که ممکن است به دلیل روش شناسی ضعیف باشد، برای مثال سلول های تومور طی انتقال قابلیت حیاتی خود را از دست داده باشند ویا به علت اهمیت حیاتی محیط اطراف سلول و محتوای بیوشیمیایی که سلول به آن تزریق می شود باشد. اما حامیان الگوی سلول بنیادی سرطانی معتقدند که تنها بخش کوچکی از سلول های تزریق شده، سلول های بنیادی سرطانی است که توانایی تولید تومور را دارند. برای مثال بر اساس تحقیقات بونت و دیک در لوسمیای میلوئید حاد فراوانی این سلول ها کمتر از ۱ در ۱۰۰۰۰ است.
شواهد بیشتر برای وجود سلول بنیادی سرطانی از مطالعه ی ساختار بافتی تومورها حاصل می شود. بسیاری از تومور ها بسیار ناهمگن هستند و شامل چندین نوع سلول از اندام میزبان می شوند. معمولاَ با متاستاز تومور و تغییر اندام میزبان نیز ناهمگنی حفظ می شود. این امر به این اشاره دارد که سلول های تولید کننده ظرفیت تولید انواع سلولی را دارند. به بیان دیگر این سلول ها دارای توانایی تمایز یابی به انواع مختلف سلول ها ( چند توانی) می باشند که از ویژگی های سلول های بنیادی است.
یاخته های بنیادی در سرطان یاخته های بنیادی سلولهای اولیه ای هستند که توانائی تبدیل و تمایز به گونه های سلولی را دارند. این یاخته ها دارای سه ویژگی برجسته هستند:
۱-خودنوسازی
۲- توانائی ایجاد چندین دودمان سلولی
۳- تکثیر به صورت نامحدود
ترکیبی از این سه ویژگی یک سلول بنیادی واحد را می سازد.
بررسی های انجام شده نشان دادند که ویژگیهای اختصاصی سلولهای بنیادی با برخی از سرطانهای انسانی در ارتباط است. جمعیت نادری از سلولهای آغازگر تومور در سرطانهای سیستم خونساز – مغز و سینه شناسائی شده اند که که این سلولها توانائی خود نوسازی – ایجاد هر نوع سلول و توانائی تکثیر نا محدود را دارند. که این ویژگی باعث افزایش جمعیت سلولهای بدخیم می شود.سلولهائی از تومور با این ویژگیهای عملکردی را سلولهای بنیادی سرطانی می نامند.
این سلولها جمعیت جداگانه ای در تومور ایجاد می کنند که باعث برگشت و متاستاز تومور می شوند. در تازه ترین تئوری مطرح شده در دنیا منشا سرطان را به سلولهای بنیادی وابسته می دانند.
سلولهای بنیادی سرطانی در اثر جهش در سلولهای بنیادی نرمال به وجود می آیند.
همچنین شواهد نشان داده است که این سلولها در اثر جهش در سلولهای پروژنیتور هم به وجود می آیند.
بیشتر سلولهای پروژنیتور توانائی تکثیر واقعی را دارند اما سلولهای پروژنیتور ویژگی خود نوسازی سلولهای بنیادی را ندارند. بنا بر این برای ایجاد یک یاخته بنیادی سرطانی از یک سلول پروژنیتور نیاز به جهش هائی داریم که باعث شود این یاخته ها ویژگی خود نوسازی سلولهای بنیادی را بدست آورند.
کشف واکسن آنتیتومورال با استفاده از سلولهای بنیادی سرطان در مدل حیوانی امیدهای تازهای را برای ایمونوتراپی علیه سرطان ایجاد کرد.
به گزارش وبدا، به نقل از نشریه انجمن سرطان آمریکا محققان بخش جراحی دانشگاه میشیگان با تولید این واکسن توانستند توانایی کارکرد آنتیبادیها و سلولهای T را به منظور از بین بردن سلولهای بنیادی سرطانی به صورت انتخابی افزایش دهند.
براساس این گزارش دانشمندان با غنیسازی سلولهای بنیادی سرطانی از دو مدل موش دارای دستگاه ایمنی سالم، دریافتند که این روش ایمنترین و مؤثرترین منبع آنتیژنی را در مقایسه با روشهای استفاده شده در آزمایشات قبل ایجاد میکند. نتایج حاصل از این گزارش حاکی است که لنفوسیتهای Tسیتوتوکسیک برداشت شده از سلول واکسینه میتواند سلولهای سرطانی را به طور دقیق مورد هدف قرارداده و آنها را در شرایط آزمایشگاهی نابود کند. گفتنی است: سلولهای بنیادی سرطان، سلولهای تومورالی هستند که در حال حاضر پس از شیمی درمانی و یا پرتو درمانی، همچنان مقاوم باقی میمانند.
روزی، شاید در آینده ای دور، ممکن است سلول های بنیادی به ترمیم بافت های بیمار کمک کنند. اما دلیل بسیار مهمتری برای مطالعه آنها وجود دارد. سلول های بنیادی منبع حداقل تعدادی و شاید همه سرطان ها هستند.
برخی محققان بر این باورند که در مرکز هر توموری تعداد کمی سلول های بنیادی نابهنجار قرار گرفته اند که رشد بافت های بدخیم و ناهنجار را تداوم می بخشند.اگر این نظر درست باشد، می تواند توضیح دهد که چرا تومورها اغلب حتی پس از اینکه به وسیله داروهای ضدسرطان تقریباً تخریب شده اند دوباره بازسازی می شوند. این حالت همچنین یک راهکار متفاوت برای ایجاد داروهای ضدسرطان را نشان می دهد و دال بر آن است که این داروها می بایستی برای از بین بردن سلول های بنیادی سرطانی و نه برای توانایی شان در از بین بردن هر سلولی و کوچک کردن تومورها، انتخاب شوند.
رابرت وینبرگ یک ژنتیک دان سرطان از مرکز وایتهد در کمبریج می گوید: «فکر می کنم که این یکی ازپیشرفت های جالب در زمینه تحقیقات سرطان در ۵ سال گذشته است و افراد بیشتری در حال پذیرفتن آن هستند و شواهد زیادی در حال جمع شدن است که حاکی از وجود سلول های بنیادی سرطانی در گروه وسیعی از تومورها هستند. این نظر که سلول های سرطانی واجد خصوصیات مشابه با سلول های بنیادی هستند، برای سال ها وجود داشته است. تنها اخیراً زیست شناسان روش هایی برای شناسایی سلول های بنیادی و حضور آنها در تومورها به وجود آورده اند.
«سلول های بنیادی سرطانی» اولین بار در نوع خاصی از سرطان خون در سال ۱۹۹۷ به وسیله جان دیک و همکارانش در دانشگاه تورنتو شناسایی شدند. شناسایی آنها در تومورهای تویر (مثل توده های کبد و کلیه و…) مشکل تر بود چون زیست شناسان ابزاری برای شناسایی «شاخص ها یا مارکرها (پروتئین های ویژه سطح یک سلول) که در یک سلول بنیادی قرار دارند در اختیار نداشتند.
اما در سال ۲۰۰۳ دکتر مایکل کلارک موفق به پیدا کردن سلول های بنیادی در تومورهای پستانی شد. دکتر کلارک نشان داد که تعداد زیادی از این سلول ها در تومورهای پستانی انسانی قادر به رشد و تکثیر بیشتر نیستند. تنها تعداد کمی از سلول ها قادر به ایجاد سرطان های جدید هستند و این سلول ها از لحاظ توانایی آنها جهت تکثیر و تولید سلول های بالغ به سلول های بنیادی شباهت دارند.
در سال ۲۰۰۴ دکتر پیتر دیوک از دانشگاه تورنتو سلول های مشابه با سلول بنیادی را در تومورهای مغزی و دکتر «سی پارکر گیبس» از دانشگاه فلوریدا این سلول ها را در سرطان های استخوان تشخیص دادند.
زیست شناسان هنوز از چگونگی ایجاد «سلول های بنیادی سرطانی» مطمئن نیستند. ممکن است سلول های بنیادی جهش یا تغییری در ساختار DNAشان را متحمل شوند که کنترل خود بازسازی آنها را به هم می زند و یا احتمالاً اخلاف بدون واسطه آنها، سلول های اجدادی، (progenitor) دچار برخی آسیب های ژنتیکی می شوند که در نتیجه به جای تبدیل شدن به سلول های بالغ قدرت بازسازی دوباره خود را به دست آورند.
خود بازسازی (Self _ renewal)، ویژگی کلیدی سلول های بنیادی، به توانایی تقسیم پیوسته آنها برمی گردد. سایر سلول ها به ۲ سلول دختر که به سلول وارده شبیه اند تبدیل می شوند اما یک سلول بنیادی می تواند به یک سلول بنیادی جدید و یک سلول اجدادی تبدیل شود. سلول اجدادی قدرت خود بازسازی را از دست می دهد اما قدرت تغییر یا تمایز به انواع سلول های بالغ بافت هایی که به وسیله سلول بنیادی حفظ می شوند، را به دست می آورد.
بعد از چنین تقسیمی، تعدادی از سلول های بنیادی بدون تغییر باقی می مانند.چون یک سلول بنیادی از بین رفته و یک سلول ایجاد شده است بنابراین جمعیت سلول بنیادی همان طور که سلول های جدیدی برای بافت ها ایجاد می کند خود را نیز بازسازی می کند.
سلول های بنیادی برای حفظ کردن یک بافت یا اندام احتمالاً تعداد خود را به وسیله دریافت کردن پیام هایی از طریق مبادلات شیمیایی زمانی که به حد نصاب رسیدند، تنظیم می کنند.سلول های سرطانی از لحاظ اینکه کنترل اندازه جمعیت خودشان را از دست می دهند، متفاوت اند. بسیاری از بافت های بدن مستعد به سرطان هستند همانند خون، پوست، پوشش داخلی روده که متشکل از سلول هایی با عمر کوتاهند که مرتباً در حال ریزش و بازسازی هستند. سلول ها تنها پس از یکسری جهش که سیستم کنترل ژنتیکی آنها را دچار اختلال می کند، ناهنجار و بدخیم می شوند.
چگونه یک سلول پوستی که چند هفته طول عمر دارد می تواند با انباشته شدن تعداد زیادی جهش، زمان بیشتری زنده بماند؟
منطقی تر این است که تصور کنیم جهش ها جمعیتی از سلول های بنیادی واجد ویژگی خود بازسازی را ایجاد می کنند که باعث حفاظت از پوست شده و این وضعیت در تمام طول عمر فرد ادامه می یابد. مدت ها است که آسیب شناسان فهمیده اند که تومورها واجد انواع مختلفی از سلول هایند. از جمله تعدادی سلول ها که ویژه بافتی اند که سرطان از آن منشأ می گیرد، اما همه این سلول ها سرطانی نیستند. اگر سلول های یک تومور به بخش دیگری از بدن بیمار تزریق شوند، همان طور که در آزمایشی در ۱۹۶۱ انجام شد و امروزه کاری غیراخلاقی محسوب می شود، بیش از یک میلیون سلول قبل از اینکه تومور بخواهد شکل بگیرد باید در محل جدید وارد شود.این موضوع، این نظر را تایید می کند که تنها تعداد کمی از سلول ها در سرطان توانایی حفظ و نگهداری آن را دارند.
یک داروی ضدسرطان موفق «گلیوک» (Gleevec) است که جهت درمان سرطان خون میلوئیدی مزمن و سه سرطان نادرتر مورد استفاده است. در بسیاری از بیماران که گلیوک را دریافت می کنند، بیماری کاملاً فروکش می کند. اما دارو نمی تواند بیمار را کاملاً علاج کند و گاهی اوقات بیماری عود می کند. به نظر می رسد گلیوک در حال حمله کردن نه به سلول های بنیادی سرطانی بلکه به سلول های اجدادی است که گلبول های سفید سرطانی از آنها تولید شده اند.
گرچه بسیاری از زیست شناسان بر این عقیده اند که نظریه سلول بنیادی سرطانی جالب توجه است، اما همه آنها عقیده ندارند که این نظریه منجر به راه های درمانی جدید می شود.
دکتر وگلستاین می گوید: «از نظر من جذابیت فرضیه سلول های بنیادی سرطانی این است که اگر یک درصد سلول هایی که بعد از شیمی درمانی موفق، زنده باقی مانده اند واقعاً سلول های بنیادی سرطانی باشند، دلایل مختلفی برای اشکال مختلف درمان که این سلول های باقی مانده را در مورد هدف قرار می دهد، فراهم می آورد.»
دکتر «گیلیاند» از طرفداران این نظریه تایید کرد که ۲۰ درصد سلول ها در تومورهای توپر مثل تومورهای اندام هایی مثل کبد، ریه و… بررسی شده که خصوصیاتی شبیه سلول های بنیادی داشتند. اما با نشانگرهای بهتر مشخص می شود که درصد بسیار کمتری از آنها سلول های بنیادی سرطانی واقعی هستند. دکتر ایروینگ وایزمن می گوید: «اگر رشد سرطان های توپر از سلول های بنیادی سرطانی مشتق شده باشد، مشکلات فراوانی برای درمان وجود خواهد داشت.» درمان هایی که خصوصاً علیه سلول های بنیادی انجام می شوند ممکن است منجر به پاسخ های درمانی طولانی تری شود و حتی تومورهای منتشر شده را درمان کند.
اگر نظریه سلول های بنیادی سرطانی صحیح است چگونه می توان آنها را بدون از بین بردن سلول های بنیادی طبیعی که برای حفظ بافت های بدن حیاتی هستند، حذف کرد؟ محققان امیدوارند که سلول های بنیادی سرطانی به خاطر فعالیت بیش از اندازه آنها ممکن است بیشتر از سلول های طبیعی به فرآیندهای سلولی خاص وابسته باشند و بنابراین حساسیت بیشتری به داروهایی دارند که این فرآیندها را مهار می کنند.
اما شرکت های داروسازی ممکن است از سرمایه گذاری وسیع در این زمینه تا زمانی که زیست شناسی پایه سلول های بنیادی سرطانی بهتر درک شود خودداری کنند. دکتر واینبرگ می گوید: «شرکت های داروسازی منتظر تحقیقات دانشگاهی بیشتر هستند تا اینکه نظر روشنی درباره ادامه کار به دست آورند. دانش ما در این مورد هنوز نسبتاً ناقص و گسسته است و ما به یک تا دو سال دیگر برای تحقیق نیاز داریم، قبل از اینکه بتوانیم به شرکت های داروسازی بگوییم که این کار یا آن کار را انجام دهند.»
سلولهای بنیادی سرطانی می توانند باعث ایجاد تومور های مغزی شوند
سلولهای بنیادی که امروزه به عنوان منبعی برای بازجوانسازی، مد نظر نظر قرار- گرفته اند ممکن است نقش خطرناکی در بدن داشته باشند. خصوصا در رشد و متاستاز تومور. اولین یافته در لوکمی، دیده شد که سلولهای بنیادی سرطانی در تومورهای سرطانی توپر پانکراتیک،پروستات، کولون،سینه و مغز یافت شدند.
بر اساس نتایج اولیه منتشر شده تحقیقاتی که توسط گروهی از جراحان مغز و اعصاب آمریکا در حال انجام است، نشان داده شده که برخی از تومور های مغزی به داروهای شیمی درمانی رایج پاسخ می دهند ولی برخی بدون پاسخ بوده و یا به این روشهای درمانی مقاومت نشان می دهند. که با تحقیقات اولیه بافت شناسی بررروی این دسته از تومور ها، منشاء سلولهای بنیادی متفاوت آنها ثابت شد. به نظر می رسد این نوع سلولها در ایجاد تومور های سایر بافتها موثر باشند. که در اینصورت نیاز به کشف روشهای جدید و متفاوت درمانی در اینگونه تومور ها احساس می شود.
محققان می گویند با آنکه سلول های بنیادی منشاء سایر سلول های طبیعی بدن هستند و در موارد زیادی می توان با استفاده از این سلول ها بافت های لازم را تولید کرد در مغز ممکن است سلول های بنیادی عامل ایجاد سرطان ها باشد.
سرطان های مغز یکی از بدخیم ترین انواع سرطان ها در انسان به حساب می آید و به طور معمول زمانی که علائم بیماری در یک فرد ظاهر می شود بیماری در حد زیادی پیشرفت کرده است و امکان کنترل مناسب بیماری وجود نخواهد داشت.
بررسی های جدید نشان می دهد احتمالاً سلول های بنیادی منشاء تومورهایی هستند که در مغز به وجود می آید. این در حالی است که سلول های بنیادی در وهله اول وظیفه شان تولید سلول هایی است که بتوانند جای سلول های از دست رفته را بگیرند. به گفته محققان احتمالاً علت مقاوم بودن برخی از تومورهای سرطانی به داورها آن است که این تومورها اساساً از سلول های بنیادی که به داروها مقاومند به وجود آمده اند.
با تزریق سلولهای بنیادی اصلاح ژنتیکی شده به مغز بیماران مبتلا به تومورهای مغزی میتوان یک درمان غیرفعال را به عاملی قوی و هدفمند برای از بین بردن سلولهای سرطانی و امکان متاستاز تبدیل کرد.
محبوبه عمیدی: مطالعات نشان میدهند با تزریق سلولهای بنیادی اصلاح ژنتیکی شده به مغز بیماران مبتلا به تومورهای مغزی میتوان یک درمان غیرفعال را به عاملی قوی و هدفمند برای از بین بردن سلولهای سرطانی تبدیل کرد.
سلولهای بنیادی کشش بالایی نسبت به سلولهای سرطانی دارند، این موضوع باعث امیدواری محققان به قدرت این سلولها در ردیابی سلولهای سرطانی ثانویه و جلوگیری از متاستاز شده است. علاوه بر این استفاده از سلولهای بنیادی برای مقابله با تومورها امکان شیمیدرمانی بیماران را با دوز بالاتر و بدون عوارض جانبی برای سایر اندامهای بدن آنها فراهم میکند.
به گزارش نیوساینتیست، کارن ابودی و همکارانش در انستیتو تحقیقاتی بکمان در دوآرت، کالیفرنیا با تغییر ساختار ژنتیکی تعدادی از سلولهای عصبی بنیادی مشتق شده از جنین انسان، امکان ساخت سیتوزیندآمیناز توسط این سلولها را فراهم کردهاند. این آنزیم میتواند ماده غیرفعال ۵- فلوروسیتوزین را به یک داروی فعال شیمیدرمانی به نام ۵- فلورواوراسیل تبدیل کند، البته به شرط آنکه کاملا به سلولهای بنیادی نزدیک باشد.
این تیم سلولهای بنیادی اصلاح ژنتیکی شده را به مغز موشهایی که دچار نوعی تومور بدخیم سرطانی بودند، تزریق کردند و پس از آن داروی ۵- فلوروسیتوزین به این حیوانات داده شد. حجم تومور مغزی در موشهای دریافتکننده درمان تا ۷۰ درصد نسبت به موشهای دیگر کاهش پیدا کرده بود.
سازمان غذا-داروی ایالات متحده، اف.دی.ای با آزمایش ایمنی روی حداکثر ۲۰ بیمار که دچار گلیومای برگشتکننده هستند، موافقت کرده است. امید به زندگی این افراد از ۳ تا ۶ ماه تجاوز نمیکند. سلولهای بنیادی در حفره حاصل از جراحیهای قبلی که برای کاهش حجم تومور انجام شدهاند، تزریق خواهند شد، چهار روز برای رسیدن به سلولهای سرطانی باقیمانده فرصت خواهند داشت و پس از آن بیماران هر روز و به مدت یک هفته داروی – فلوروسیتوزین را دریافت خواهند کرد.
در اغلب موارد گروههای کوچکی از سلولهای سرطانی به عمق بافت سالم مغز نفوذ میکنند و در نتیجه باعث بازگشت تومور میشوند اما ابودی امیدوارست با استفاده از این روش درمان دیگر متاستازی وجود نداشته باشد.
ایوان اسنایدر که برای اولینبار استفاده از سلولهای بنیادی برای مبارزه با سرطان را پیشنهاد داده است، معتقد است با مهاجرت سلولهای سرطانی به بافتهای سالم، سلولهای بنیادی هم با آنها حرکت خواهند کرد و در نتیجه هر کجای بدن که سلولهای سرطانی وجود داشته باشند، امکان از بین بردن آن فراهم است.
برای این سلولهای بنیادی امکان اختصاصیشدن در نظر گرفته نشده است. آنها ظرف مدت ۴۸ ساعت تکثیر میشوند و پس از آن تنها مسئولیت از بین بردن سلولهای سرطانی را به عهده خواهند داشت.
سلولهای بنیادی از توانایی درمان بیماریهای کبدی برخوردارند، اما از طرفی ممکن است منجر به تشکیل سرطان کبد گردند. اخیرا، کنفرانس تک موضوعی AASLD Henry M و Lillian Stratton در تحقیقات پایه با عنوان ” سلولهای بنیادی در سرطان و بیماریهای کبد: کشفها و امیدها”، گروهی متشکل از پژوهشگران مختلف را گرد هم جمع کرد تا به بررسی و تعیین وضعیت کنونی تحقیقات در زمینه سلولهای بنیادی و سلولهای بنیادی سرطانی کبد و نیز شناسایی مشکلات و راهحل های موجود در مسیر رسیدن به پیوندهای در سطح بالینی بپردازند. در این مقاله، نتایج حاصل از کنفرانس و پیشرفتهای اخیر در این زمینه تحقیقاتی بهطور خلاصه عنوان میگردند. پیشرفت در زمینه تحقیقات سلولهای بنیادی کبدی شامل جداسازی سلولهای پیشساز اولیه کبدی (LPC)، هدایت تمایز سلولهای بنیادی پرتوان و LPC اولیه به سمت هپاتوسیتها، یافتههایی از فرآیند دگرتمایز، انجام ملاحظات و توجهات اختصاصی به این بیماری به منظور ایجاد یک منبع سلولی موثر از نظر درمانی و مدل سازی بیماری در شرایط کشت سلول، میشوند. سلولهای شبه بنیادی آغازگر تومور (TISC) که در طول آسیب مزمن کبدی ظهور میکنند، دارای مسیرهای پیامرسانی مشترکی با LPC طبیعی میباشند که این مسیرها شامل مسیرهای سازماندهی شدهی مرتبط با TGF-β و β-catenin و مارکرهای سطح سلولی میباشند. تحقیقات اخیر درمورد نقش TISC در کارسینومای سلولهای کبدی، بینشی را در مورد تنظیمات سرطانزایی کبد در سطح رونویسی و پس از رونویسی بهوجود آوردهاند. روش های شیمی درمانی هدفمند برای TISC به عنوان ابزاری برای غلبه بر مقاومت سلولی و مکانیسمهایی که پیشرفت بیماری را در سرطان کبد هدایت میکنند، در حال توسعه میباشند.
1. مغز استخوان و سلولهای بنیادی خونساز (hematopoietic) چیستند؟
مغز استخوان، مادهای نرم و اسفنج مانند است که درون استخوانها قرار دارد، و حاوی سلولهای نارسی است، بهنام سلولهای بنیادی خونساز. (سلولهای بنیادی خونساز با سلولهای بنیادی جنینی متفاوتند. سلولهای بنیادی جنینی میتوانند به تمام انواع سلولهای بدن تبدیل شوند.) سلولهای بنیادی خونساز یا برای ایجاد سلولهای بنیادی خونساز بیشتر، تقسیم میشوند، و یا به یکی از سه نوع سلول خونی تبدیل میشوند: گلبولهای سفید، که با عفونت مبارزه میکنند؛ گلبولهای قرمز، که اکسیژنرسانی میکنند؛ و پلاکتها، که به انعقاد خون کمک میکنند. بیشتر سلولهای بنیادی خونساز در مغز استخوان وجود دارند، اما گونه دیگری از سلولها، به نام سلولهای بنیادی خون محیطی (PBSC) را میتوان در جریان خون یافت. خون موجود در بند ناف نیز حاوی سلولهای بنیادی خونساز است. در پیوند، از سلولهای هر یک از این سه منبع میتوان استفاده کرد.
۲٫ پیوند مغز استخوان و پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی چیستند؟
پیوند مغز استخوان (BMT) و پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی (PBSCT) فرایندهایی هستند که به منظور جبران فقدان سلولهای بنیادی که بر اثر شیمیدرمانی با میزانهای بالا و/ یا پرتودرمانی از بین رفتهاند، انجام میشوند. پیوند، به سه روش انجام میشود:
- در پیوندهای اتولوگ، بیماران سلولهای بنیادی خودشان را دریافت میکنند.
- در پیوندهای سینژنیک، بیماران سلولهای بنیادی را از برادر یا خواهر دوقلوی همسان خود دریافت میکنند.
- در پیوندهای آلوژنیک بیماران سلولهای بنیادی را از برادر، خواهر یا والدین خود دریافت میکنند. ممکن است از سلولهای بنیادی فردی غریبه (اهداکننده غریبه) نیز استفاده شود.
۳٫ چرا از پیوند مغز استخوان (BMT) و پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی (PBSCT) در درمان سرطان استفاده میشود؟
یکی از دلایل استفاده از BMT و PBSCT در درمان سرطان این است که با این پیوندها، بیمار میتواند شیمیدرمانی و/ یا پرتودرمانی با میزانهای بسیار بالا را انجام دهد. برای درک دلایل استفاده از BMT و PBSCT، بهتر است با نحوه عملکرد شیمیدرمانی و پرتودرمانی آشنا شوید.
شیمیدرمانی و پرتودرمانی بهطور کلی بر سلولهایی اثر میگذارند که به سرعت تقسیم میشوند. به این دلیل از این روشها برای درمان سرطان استفاده میشود که سلولهای سرطانی سریعتر از بیشتر سلولهای سالم تقسیم میشوند. با اینحال چون سلولهای مغز استخوان نیز به سرعت تقسیم میشوند، درمانهایی با میزانهای بسیار بالا میتوانند به شدت به مغز استخوان بیمار آسیب برسانند یا آن را از بین ببرند. بدون مغز استخوان سالم، بیمار دیگر قادر نخواهد بود سلولهای خونی لازم برای اکسیژنرسانی، مبارزه با عفونت و جلوگیری از خونریزی را بسازد. با استفاده از BMT و PBSCT، سلولهای بنیادی که بر اثر درمان از بین رفتهاند جایگزین میشوند.
در برخی از انواع سرطان خون، اثر پیوند علیه تومور(GVT) که پس از BMT و PBSCT آلوژنیک ایجاد میشود، برای مؤثر واقع شدن درمان، حیاتی است. GVT هنگامی روی میدهد که گلبولهای سفید اهدایی (پیوند)، سلولهای سرطانی که پس از شیمیدرمانی و/ یا پرتودرمانی در بدن بیمار باقی ماندهاند (تومور) را به عنوان سلولهای بیگانه شناسایی کرده و به آنها حمله کنند. (دربارۀ یکی از مشکلات بالقوه پیوند آلوژنیک به نام بیماری «پیوند علیه میزبان» در پرسشهای ۵ و ۱۴ بحث خواهد شد.)
۴٫ با استفاده از پیوند سلولهای مغز استخوان (BMT) و پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی (PBSCT) چند نوع سرطان را میتوان درمان کرد؟
بیشترین استفاده از BMT و PBSCT در درمان لوسمی و لنفوم است. بیشترین تأثیر این روشها هنگامی است که لوسمی یا لنفوم در حال بهبودی باشد (اثری از نشانهها و علائم سرطان وجود نداشته باشد). از BMT و PBSCT برای درمان دیگر انواع سرطان، از جمله نوروبلاستوم (سرطانی که در سلولهای عصبی نارس ایجاد شده و بیشتر در نوزادان و کودکان مشاهده میشود) و میلوم مولتیپل استفاده میشود. پژوهشگران در پژوهشهای بالینی و تحقیقاتی، در حال ارزیابی BMT و PBSCT بهمنظور درمان انواع گوناگون سرطان هستند.
۵٫ در پیوند آلوژنیک یا سینژنیک، چگونه سلولهای بنیادی اهداکننده را با سلولهای بنیادی بیمار مطابقت میدهند؟
به منظور کاهش احتمال بروز عوارض جانبی، پزشکان در بیشتر مواقع از سلولهای بنیادی برای پیوند استفاده میکنند که تا حد امکان با سلولهای بنیادی خود بیمار مطابقت داشته باشد. افراد مختلف، روی سطح سلولهایشان، مجموعههای پروتئینی متفاوتی با نام آنتیژن مربوط به گلبولهای سفید انسانی Human leukocyte-associated) HLA) دارند. این مجموعه پروتئینی، که گونه HLA نام دارد، را با آزمایش ویژه خون شناسایی میکنند.
در بیشتر موارد، موفقیتآمیز بودن پیوند آلوژنیک تا اندازهای به میزان تطابق آنتیژنهای HLA سلولهای بنیادی اهداکننده با آنتیژنهای HLA سلولهای بنیادی دریافت کننده بستگی دارد. هر چه تعداد آنتیژنهای HLA بیشتر همسان باشد، احتمال اینکه بدن بیمار سلولهای بنیادی اهدایی را بپذیرد بیشتر خواهد بود. بهطور کلی، اگر سلولهای بنیادی بیمار و اهداکننده به خوبی با یکدیگر مطابقت داشته باشند، احتمال بروز مشکلی موسوم به بیماری پیوند علیه میزبان (GVHD) کمتر میشود. دربارۀ GVHD در پرسش ۱۴ مفصلتر بحث شده است.
در مقایسه با اهداکنندگان غریبه، احتمال انطباق HLA بستگان نزدیک، بهخصوص برادران و خواهران با HLA بیمار بیشتر است. با اینحال، تنها ۲۵% تا ۳۵% از بیماران، خواهر یا برادری دارند که HLA شان با هم مطابقت داشته باشد. احتمال بهدست آوردن سلولهای بنیادی با HLA منطبق با بیمار، از افراد غریبه کمی بیشتر است، یعنی در حدود ۵۰%. در میان اهداکنندگان غریبه، احتمال انطباق HLA افرادی که قومیت و نژادشان با دریافت کننده یکسان باشد، بسیار بیشتر خواهد بود. با آنکه تعداد اهداکنندگان بهطور کلی افزایش داشته است، احتمال پیدا شدن اهدا کننده مناسب برای افرادی که نژاد و قومیتهای خاص دارند، همچنان کمتر است. ثبت نام هر چه بیشتر داوطلبان اهداکننده میتواند به پیدا شدن اهداکننده مناسب غریبه کمک کند (به پرسش ۱۹ مراجعه کنید).
۶٫ چگونه مغز استخوان را برای پیوند بهدست میآورند؟
سلولهای بنیادی مورد استفاده در پیوند مغز استخوان(BMT) را از مایع درون استخوان، بهنام مغز استخوان بهدست میآورند. بهطور کلی، فرایند بهدست آوردن مغز استخوان – که «برداشت (Harvesting) » نام دارد – در هر سه نوع BMT (اتولوگ، سینژنیک و آلوژنیک) یکسان است. اهداکننده تحت بیهوشی عمومی – که باعث خواب وی در تمام طول فرایند میشود- یا بیحسی موضعی – که موجب بیحسی ناحیه کمر به پایین میشود- قرار میدهند. سرنگهایی را روی استخوان لگن یا، در مواردی نادر، جناغ سینه فرو میبرند، تا به مغز استخوان برسند و مغز استخوان را از استخوان بیرون میکشند. برداشت مغز استخوان حدود یک ساعت طول میکشد.
مغز استخوان برداشت شده را میتوان با مواد نگهدارنده آمیخت و بهمنظور زنده نگهداشتن سلولها تا زمانیکه به آنها نیاز باشد، منجمد کرد. این روش ذخیرهسازی انجمادی (Cryopreservation) نام دارد. سلولهای بنیادی را با روش ذخیرهسازی انجمادی میتوان تا سالها نگهداری کرد.
۷٫ چگونه سلولهای بنیادی خون محیطی (PBSC) را برای پیوند بهدست میآورند؟
سلولهای بنیادی مورد استفاده در پیوند سلولهای بنیادی خون محیطی (PBSCT) از جریان خون بهدست میآیند. از فرایندی به نام آفِرِزیس (apheresis) یا برداشتن گلبولهای سفید (Leakapheresis) به منظور بهدست آوردن PBSC برای پیوند استفاده میشود. از ۴ یا ۵ روز پیش از آفرزیس ممکن است به منظور افزایش تعداد سلولهای آزاد شده در جریان خون، برای اهداکننده داروی مخصوصی تجویز شود. در آفرزیس، خون را از رگی بزرگ در بازو یا یک کاتتر وریدی مرکزی(Central venous catheter-لولهای انعطافپذیر که آن را درون وریدی بزرگ در گردن، سینه یا ناحیه کشاله ران قرار میدهند) میگیرند. خون دریافتی به دستگاهی وارد میشود که در آن سلولهای بنیادیاش جدا میشود. سپس خون دوباره به اهداکننده بازگردانده میشود و سلولهای جمعآوری شده ذخیره میشود. فرایند آفرزیس معمولاً ۴ تا ۶ ساعت طول میکشد. در نهایت سلولهای بنیادی را تا هنگام تزریق به دریافتکننده، منجمد میکنند.
۸٫ چگونه سلولهای بنیادی بند ناف را برای پیوند بهدست میآورند؟
سلولهای بنیادی را میتوان از خون بند ناف نیز بهدست آورد. به این منظور، مادر باید پیش از تولد فرزندش با یک بانک بند ناف تماس بگیرد. بانک خون بند ناف ممکن است از وی درخواست کند که پرسشنامهای را پر کرده و نمونه کوچکی از خون مادر را نیز بگیرد.
پس از تولد نوزاد و بریده شدن بند ناف، خون بند ناف و جفت را میگیرند. این فرایند، کمترین خطر را برای مادر و فرزند در پی دارد. در صورت موافقت مادر، بانک، خون بند ناف را فراوری و برای ذخیره، منجمد میکند. خون بسیار کمی از بند ناف و جفت بهدست میآید، بنابراین سلولهای بنیادی جمعآوری شده را معمولاً برای کودکان یا بزرگسالان کوچک اندام استفاده میکنند.
۹٫ آیا اهدای مغز استخوان خطری هم دارد؟
چون مقدار کمی از مغز استخوان برداشته میشود، معمولاً اهدای مغز استخوان مشکلات قابلتوجهی برای اهداکننده ایجاد نمیکند. جدیترین خطر مربوط به اهدای مغز استخوان، چگونگی بیهوشی در طول فرایند اهدا است.
ناحیهای که مغز استخوان از آن برداشته شده ممکن است برای چند روز، سفت یا دردناک شود و اهدا کننده احساس خستگی کند، ولی ظرف چند هفته، بدن شخص اهدا کننده مغز استخوان از دست رفته را جبران میکند؛ با اینحال، زمان بهبودی کامل برای افراد مختلف متفاوت است. برخی افراد ظرف ۲ تا ۳ روز زندگی عادی خود را از سر میگیرند، در حالیکه برخی دیگر ۳ تا ۴ هفته زمان میبرد تا توان خود را کاملاً باز یابند.
۱۰٫ آیا اهدای سلولهای بنیادی خون محیطی(PBSC) خطری هم دارد؟
آفرزیس معمولاً کمترین مقدار ناراحتی را ایجاد میکند. در طول آفرزیس، ممکن است فرد دچار احساس سبکی سر، لرز، کرختی دور لبها و انقباض عضلات دستها شود. برخلاف اهدای مغز استخوان، اهدای PBSC به بیهوشی نیاز ندارد، فقط دارویی که جهت تحریک آزادسازی سلولهای بنیادی مغز استخوان به جریان خون تزریق میشود، باعث درد عضلات، خستگی مفرط، استفراغ، و/ یا مشکلات خواب میشود. این عوارض جانبی عموماً ظرف ۲ تا ۳ روز پس از آخرین وعده دارو برطرف میشود.
۱۱٫ پیوند سلولهای بنیادی چگونه انجام میشود؟
پس از درمان با داروهای ضد سرطان و/ یا پرتوتابی با میزانهای بالا، سلولهای بنیادی، درست مانند انتقال خون، از طریق تزریق درون وریدی (IV) به بیمار تزریق میشود. این بخش از پیوند، به ۱ تا ۵ ساعت زمان نیاز دارد.
۱۲٫ در صورتیکه مبتلا به سرطان، اهدا کننده نیز باشد (پیوند اتولوگ)، آیا ملاحظات خاصی در نظر گرفته میشود؟
سلولهای بنیادی مورد استفاده برای پیوند اتولوگ، قطعاً باید عاری از سلولهای سرطانی باشند. گاهی میتوان سلولهای برداشتشده را پیش از پیوند، طی فرایندی به نام «خالص سازی» بهمنظور از بین بردن سلولهای سرطانی درمان کرد. با این فرایند میتوان برخی از سلولهای سرطانی موجود در سلولهای برداشتشده را از بین برد و احتمال بازگشت سرطان را به حداقل رساند. چون خالصسازی، ممکن است به برخی از سلولهای بنیادی سالم نیز آسیب برساند، پیش از پیوند، سلولهای بیشتری از بیمار میگیرند و به این ترتیب پس از پاکسازی، به اندازه کافی سلولهای بنیادی سالم باقی خواهد ماند.
۱۳٫ پس از پیوند سلولهای بنیادی به بیمار چه اتفاقی میافتد؟
سلولهای بنیادی پس از
نظرات شما عزیزان: